۱۳۹۴ دی ۹, چهارشنبه

چرا زنانی که فارغ از وابستگی های حقیر سیاسی و صرفا با تکیه بر لیاقت و استعدادهای خود و حفظ استقلال شخصیتشان پیش می روند هرگز به امنیت شغلی و موقعیتی دست نمی یابند و در جایگاه واقعی خود قرارنمی گیرند؟! 
***در تابستان سال 69 که خاتمی تدارکاتچی وزیر ارشاد بدون فرهنگ اسلامی ! بود. یک آزمون سراسری برای دو رشته فیلمسازی و بازیگری تحت مدیریت این وزارتخانه برگزار شد که دوره آموزشی در باغ فردوس تهران(دفتر فرهنگی شهبانو فرح نرسیده به میدان تجریش) تحت ریاست سیف الله داد برگزار می شد. و من هم بخاطر علاقه به حیطه فیلم و سینما و نیز جذابیت فوق العاده ای که بنای زیبا و تاریخی باغ فردوس برایم داشت در حالیکه تازه دوره لیسانس ادبیات انکلیسی خود را در دانشگاه شیراز به پایان رسانده و آماده شرکت در کنکور سراسری آموزش عالی برای فوق لیسانس می شدم تصمیم گرفتم که در رشته فلیمسازی مذکور هم ثبت نام کنم و شانس خود را بیازمایم که منجر به کسب یکی از بالاترین رتبه ها در آزمون کتبی و سپس مصاحبه علمی برایم شد و به مرحله مصاحبه گزینشی راه یافتم که بخاطر اینکه در بین 17 دختر پذیرفته شده از سراسر ایران من تنها دختری بودم که چادر نپوشیده بود! مردود شدم و پس از چند مرحله پیگیری معترضانه نهایتا درست پشت در اتاق این سید خندان افسار در گریبان ! توسط بالاترین مقام در هسته گزینش آنجا که یک آخوند بی عمامه دمپایی پوش بنام عجمی بود به من تفهیم شد که بخاطر نقص در حجاب صلاحیت ورود به عرصه هنر و فرهنگ ولایی را ندارم!!!


کالبد شکافی یک توجیه سراسر مسخ واقعیت ...

لطفا شما هم با ذره‌بین و پنس و چاقو بکاوید و اجازه ندهید حضرات هولکی سر و ته زخم را با استخوانِ لای آن به هم آورند! ما خودمان اهل بخیه‌ایم. بی‌گمان حکومتِ جمهوری اسلامی برای همگان شناحته شده است و فکر نمی‌کنم کسی معرفت انسانی در وجودِ خود حس کند و بی‌هیچ مسئولیتی از کنارِ فجایعی که توسطِ این حکومت رخ داده و همچنان ادامه دارد به سادگی گذر کند. در این میان اما کسانی هستند که با اشرافِ کامل بر چند و چون رژیم اسلامی از غارت‌گری تا کشتار و ترور سعی در اعتبار بخشیدن آن هستند و در سددند تا با رفتارِ مغالطه‌آمیزِ خود در قالبِ تظاهر به اصولِ دموکراتیک و مدنی، مردم را به شرکت در خیمه‌شب بازی‌های انتصاباتیِ رژیم فراخوانند. این افراد که خود را نیز پیشرو مخالفت با نظامِ حاکم می‌دانند! حاضر نیستند بپذیرند که با رفتارشان آب به آسیابِ استبداد انداخته و به عمله‌های ظلم و ستم مبدل شده‌اند و معتقدند: با اعلام و ثبت‌نام در انتصاباتِ مجلسِ اجامر در جهت آزادی‌خواهی قدم برداشته‌اند، که در این شرایط با دو تعریف مواجه هستیم؛ یا خود را ملعبه قرار داده‌اند یا مردم را آن که خود می‌باشند فرض کرده‌اند.

یکی از آن دسته که خود را در شکل فردی دموکراتیک قرار داده و مجلسِ جمهوری اسلامی را مجلس شورای ملی خطاب می‌کند آقای حشمت‌الله طبرزدی می‌باشد که روزی نیز در هفته‌نامه‌ی پیام دانشجوی بسیجی نوشته بود: خامنه‌ای امام است، رهبر شیعیان است. اکنون اما با اینکه می‌گوید پوست انداخته و نظامِ اسلامی را دیکتاتور می‌داند و با ثبت‌نام برای انتصاباتِ مجلسِ موردِ نظرش، در صفحه‌ی فیس‌بوک خود چنین می‌نویسد :
حشمت طبرزدی: ارادتمندم.در واقع از دیدگاه همبستگی، ثبت نام به معنای پایان کار است و اهمیتی ندارد که شورای نگهبان یا دستگاه اجرایی چه برخوردی می کند. به این معنا انهایی که ثبت نام کرده و از دیدگاه همبستگی شرایط کاندیدای ملی و دموکراتیک را دارند، مورد تایید هستند و برای رای دادن به مردم معرفی می شوند. حتا مهم نیست که حکومت رای انها را نخواند، مهم این است که این جنبش نافرمانی مدنی در برابر قانون شکنی های حکومت را از هر طریق ادامه بدهد. ما حدس می زدیم امروز پیش از ثبت نام بازداشت شویم. برای این که دستگاه حاکم، نام نویسی ما را دهن کجی به خودش تلقی می کرد. اما این کار انجام شد و همچنان راه خود را ادمه می دهیم و از همه عزیزان دعوت می کنیم این جنبش را مدد کنند تا بتوانیم راه خوبی برای مراحل بعدی از مبارزه دموکراتیک را هموار کنیم.امروز در محل فرمانداری خبر نگار واحد مرکزی خبر، صدا و سیما، ایسنا، ایلنا و اریا با من و دکتر باوند مصاحبه داشتند و دهها عکس از ما 5 نفر گرفته شد.البته به جز ایلنا هنوز ندیدم خبری مخابره کنند اما در این مصاحبه ها بر اصول انتخابات ازاد و دموکراتیک تاکید و بر ستم و غارت و چپاول تاختم.از دیدگاه ما مبارزه ی دموکراتیک یعنی این که از فرصت های پیش امده استفاده شود و بر اصول دموکراتیک تاکید و ستم و تبعیض حاکم افشا گردد. انهم در درون خانه ی رژیم یعنی فرمانداری که البته خانه ی مردم است که به ناروا ، اشغال شده و باید برگردانده شود.

محبوبه حسین پور: اعتراضمندم ! : کالبد شکافی یک توجیه سراسر مسخ واقعیت :1- قطعا ثبت نام پایان کار « تایید مشروعیت » رژیم اجامر اشغالگر است ! 2- برخورد شورای نگهبان و دستگاه اجرایی هم البته دیگر مهم نیست چراکه آنان بخوبی واقفند که شما در انظار جهانی جاده را برای ادامهء مسیر مهره های منصوب ! در حد مطلوب غلتک فرموده اید !3- خوش سلیقگی هوشمند ! شما در تعبیر « کنش فرمانبرداری » از فرامین فقهای جنایتکار و زعمای فریبکار که همانا تشویق و ترغیب و تهییج و حتی «تکلیف ! » به شرکت در انتخابات است به « جنبش نافرمانی مدنی !!! » حکایت از درجات عالیهء مهندسی ! جنابعالی در اذهان سهل گیران معطل و حیران دارد !!!4-اعتراف شما به توهم ساده اندیشانهء شوق انگیزتان مبنی براینکه احتمال میداده اید قبل از ثبت نام بازداشت شوید ؟! و چنین نشد ( که در نظرامثال من مصونیت عالیجنابان همبسته و شرکاء پیوسته تا اطلاع ثانوی که تاریخ مصرفشان سرنیامده از اوجب واجبات جمهوری جنایی ولایی است )!!! خود نشان از نقش آفرینی خنثی و کبریت بی خطر بودن مدعاهای دمکراتیک حضرات از منظر اتاقهای فکر ولایت فقیه از سویی و مثبت و معطوف به منافع مستبدانهء حاکمیت بودن آن از سوی دیگر است ! 6- وقتی بفرمایش خودتان علیرغم احتمال رویایی بازداشت ! اتفاقی نیفتاد بدیهی است : چونکه صد آمد نود هم پیش شماست !!! و خود پیداست که بوقچی های حکومتی که مجاز به ضبط و پخش حتی یک ارتعاش بر آمده از حنجره های آشتی ناپذیرداد خواه و یک نما ازپنجره آتش گرفته ء هستی های بیگناه نبوده و نیستند چه آَ ش پرقوام مجاز و ممزوجی از مصاحبت با نخبگان مصون « اپوزیسیون دمو - دیکت ! »* پخته که با پیازداغ دهها عکس ! متبسم ّ با محتوای فردای متحول ّ ! و پیام مطالبات متوسط ّ ! در یک فضای متوهم ّ ! بخورد ملت متحیر دهند!!!7- و اما از دیدگاه ما براندازان مبارزه یعنی اینکه ششدانگ و آشکاربه هزار فامیل فاسد نابکار بگوییم : آنچه تو گویی نکنیم آن کنیم ! ( که این نه فقط خانودهء کتک خور خامنه ای ! که رهزنان رفسنجانی ! و خرگاه خونبار خاتمینی ! را هم مشمول است !!! و نهایتا به فرمودهء حکیم طوس : به نا پاکزاده مدارید امید / که زنگی ز شستن نگرد سپید ...

۱۳۹۴ آذر ۲۵, چهارشنبه

نامه دادخواهی به احمد شهید در مورد ترور دکتر اردشیر حسین پور بدست جمهوری اسلامی

جناب آقای احمد شهید گزارش‌گرِ محترمِ حقوقِ بشر در سازمان ملل متحد :
اینجانب محبوبه حسین‌پور با مشخصا پاسپورت  ایرانی ضمیمه به جهت داد خواهی و روشنگری  یکی از دهشتناک‌ترین و امنیتی‌ترین  مواردِ ترور به دستِ حکومتِ جمهوری اسلامی را خدمت‌تان بازگو کرده و موکدا و مصرا استدعای پیگیری از سوی آن مقام محترم را دارم :
1- دکتر اردشیر حسین‌پور ( تنها برادر اینجانب ) به گواهی مدارک ضمیمه یک نخبه‌ی علمی و دانشمند فیزیک اتمی بود که همزمان به عنوان دانشیار دانشکده‌ی مهندسی دانشگاه شیراز  و متخصص غنی‌سازی اورانیوم و الکترومغناطیس درایران فعالیت می‌کرد  و همه‌ی مقاماتِ کشوری و لشکری و آکادمیک در سطوح بالا  که همگی‌شان نیز هم‌چنان در مصدر امور هستند وی را به خوبی می‌شناسند.
2- وی از سال 79  تا 83 در پروژه‌ی هسته‌ایِ ایران به عنوان بالاترین مقامِ علمی در غنی‌سازی اورانیوم  به تغلیظ 3/5 تا 5 درصد برای مصارف مجاز و مطابق با منافعِ ملی و ضوابط بین‌المللی اهتمام داشت .
3- در سال 83 وی با دستور غنی‌سازیِ 20 درصدی و مدیریت علمیِ ساخت بمبِ اتمی از سوی مقامات بالای وزارت دفاع مواجه شد که به سختی و با رشادت تمام در برابر آن به طورِ یک تنه مقاومت کرد و حتی از آذر ماه 83  در اعتراض بدین خواست شیطانی تغلیظ اورانیوم تحت مدیریت خود را هم متوقف کرد .
4- وی دوسال تمام درنشست‌های وزارتِ دفاع که به جلسات لویزان شهرت دارد با سخنرانی و استدلال خطرات و پیامدهای منفی غنی سازی 20 درصدی و فعل و انفعالا ت بمب‌سازی برای کشور را – در دو بعد داخلی و خارجی – و نیز از نقطه‌ نظرِ منافات با حقوق انسانی متذکر می‌شد و سعی داشت که مجموعه‌ی تصمیم گیرندگان را از این هدف غیر انسانی منصرف کند و در عین حال تاکید می‌کرد که وی از ایران خارج نخواهد نشد  و برای تصحیحِ مسیرِ تولید و گسترشِ دانشِ فیزیک اتمی در ایران  که عشق بزرگ وی در زندگی بود تا پای جان خواهد جنگید .
 
 5- زمانی که حکومت از تمکین و تسلیم دکتر اردشیر حسین‌پور در برابر غنی‌سازی 20 درصدی اورانیوم و ساخت بمب اتمی نا امید شد  شخص علی خامنه‌ای  فتوای تمرد وی از مصالحِ عالیه‌ی نظام مقدس جمهوری اسلامی را صادر کرد و با اجماع سران سه قوه و پشتیبانیِ بلامنازعِ سران و کارشناسان وزارت دفاع در سحرگاه 25 دی‌ماه 85 طیِ یک توطئه‌ی بیشرمانه در خانه‌ی مسکونی‌اش  تنها ماند و ترور شد( توسط  قرص تصعیدی که از طریق دودکش بخاری به داخل منزلش انداختند و منجر به انسداد تنفسی وی شد ) …
6-جمهوری اسلامی انواع سناریوهای مضحک  و متناقض از جمله ترور توسط اسراییل  / سانحه‌ی گاز گرفتگی / سرما خوردگی / سکته‌ی قلبی و قتل به دست رقیب عشقی را در زمان‌ها و مکان‌های مختلف عنوان کرد و نهایتا به عنوانِ مرگ مشکوک در سایت‌های مختلف ثبت گردید.
7- به غیر از بخشی آثار از علمی دست‌نویسِ برادرم که پس از چندسال به کمک برخی دوستان و دانشجویان و همسرش موفق به خارج کردن آنها از ایران شدم همه‌ی تالیفات  و پروژه‌ی علمی او در همان ساعات اولیه‌ پس از وقوع جنایت با اقدامی هماهنگ از سوی مزدوران وزارت اطلاعات به سرقت رفت و قابل ذکر است که 32 پوشه حاوی پروژه‌ها که به صورت دست‌نویس بودند را با همان دراور فلزی که در آن قرار داشتند و قفل شده بود ربودند .
8- یک دی وی دی بسیار مهم حاویِ فرمول بمب اتمی 12 بار قویتر از بمب هیروشیما و نیز فرمول ضد بمب را که اردشیر به طور تصادفی بدان دست یافته بوده و آن را از چشم ایادیِ حکومتی پنهان داشته و به همسرش سپرده بوده نیز پس از مدتی ربوده می‌شود که خود موضوعی بسیار حیاتی و جدی برای پیگیری است .
 ضمن تاکید بر آن که همه‌ی شواهد و قرائن در محلِ  وقوعِ جنایت حاکی از حضور همزمان  مزدوران حکومت چه در محل جنایت ( منزل مسکونی اردشیر حسین‌پور) و چه در دفتر کارش واقع در دانشکدهی مهندسی دانشگاه شیراز می‌باشد توجه آن جناب را به سه موردِ تعیین کننده ( علاوه بر مقاومت وی در برابر  فعل و انفعالات بمب اتم‌سازی ) که در واقع اسناد صدور حکم قتل برای  این دانشمند شجاع و آزاده  بوده  و مزید بر علت شده‌اند جلب می‌نمایم :
الف. دکتر اردشیر حسین‌چور در آذر ماه  سال 85 پیشنهاد وزارت دفاع مبنی بر قبول سرداری با درجه‌ی سرتیپ دومی سپاه پاسداران را رد می‌کند .
ب. در زمستان 83 زمانی که برای بار نخست به دعوتِ وزارتِ دفاع برای بازدید از سایت اتمی بوشهر به آنجا رفته بود از ساختار آن به شدت انتقاد کرده و حضور کارشناسان روس و کره شمالی را نیز مغایر با منافع ملی و مصالح بین‌المللیِ کشور دانسته بود.
ج. در پاییز 84  سر کلاس فیزیک کوانتوم در دانشگاه شیراز «اصل ولایت مطلقهی فقیه » را به لحاظ علمی مردود و از نظر دینی شرک خوانده بود.
جناب احمد شهید: 
اینجانب شخصا در تابستان 87 ( یکسال و نیم پس از این فاجعه و زمانی که تا حدودی از بیماری و شوک این فقدان بی‌نهایت برخاستم ) شخصا به دفتر سه وکیلِ حقوق بشر ایران یعنی آقای عبدالفتاح سلطانی، خانم شیرین عبادی  و آقای محمد دادخواه مراجعه کرده تقاضای پیگیری و پاسخگویی از حکومت را نمودم و مادرم نیز به عنوانِ ولیِ دم  در عین بیماری و رنجوری یکبار در دفتر آقای سلطانی حاضر و قرار پیگیری گذاشته شد .
لیکن متاسفانه از سویی مادرم تاب نیاورد و از جهان رخت بر بست و از سوی دیگر خانم عبادی از ایران خارج شد و آقایان سلطانی و داد خواه هم به زندان افتادند! ضمنا همسر برادرم بانو سارا عراقی فرزنذ حسین که خود اولین شاهدی‌ست که به محل جنایت حاضر شده و بسیاری از اطلاعات را شخصا  به من و مادرم داده بود و طبق قوانین قضایی ایران دارای حق پیگیری  ماجرای همسر خود دکتر اردشیر حسین پور می‌باشد نیز از شدت ارعاب و  تهدید مقامات امنیتی از سویی و به خاطر حفظ منافع مادی ناشی از موقعیت همسر درگذشته‌اش از سوی دیگر و همچنین به خاطر جلوگیری از رسوایی خانواده‌اش که به طور مسکوت در مهیا کردن زمینه‌ی جنایت در شبِ حادثه ایفای نقش داشته‌اند طبعا پای خود را کنار کشیده و علیرغم قول و قراری که گذاشته بودیم تا پس از خروج من از ایران او هم بیاید که  به کمک هم افشاگری و داد خواهی کنیم ارتباطش را با من  قطع نموده است.
فهرستی از فعالیت‌های آکادمیک و دستاوردهای علمی دکتر اردشیر حسین‌پور به ضمیمه تقدیم است.به شهادت مدارک و اساتید فن وی تنها دو سال با جایزهء نوبل فیزیک فاصله داشت .
 موکدا معروض می‌دارم که در موردِ همه‌ی آن چه که به عنوانِ ترورهای هسته‌ای از سوی جمهوری اسلامی مطرح شده – و حتی مورد بسیار مهمی هم هست که هرگز مطرح نکرده‌اند – و نیز دلیل زندانی شدن دانشمند واقعی دیگری بنام دکتر امید کوکبی حرفهای موثق زیادی برای گفتن وجود داردکه  امیدوارم در فرصتی مناسب بتوانم بازگو کنم.
 
برای هرگونه توضیح تکمیلی با تمام وجود آماده هستم و استدعا دارم با بهره‌گیری از همه‌ی ابزارهای قانونی و به نامِ بشریت و صلح و آزادی، جمهوری اسلامی را در برابر این جنایت هولناک و خبیثانه وادار به پاسخگویی کنید .
با احترام و امتنان